۱.۰۳.۱۳۸۹

بهارانه

اول . عید نگاری:
دید و بازدید و رفت وآمد وشلوغی و حرف و نقل و... که گاهی به یک ماراتن نفس گیر بدل می شود، اما سر جمع برای ما که در حدود یک سال است خیل عظیمی از این جمع را ندیده ایم  پر از لطف است.

دوم. آرزو:

آرزوی یک کیک خامه ایی کاکائویی همراه با یک فنجان چای با طعم دارچین دارم پشت یک میز و صندلی کوچک به رنگ قهوه ای سوخته در جایی که یک آوای ملایم پیانو می آید.

سوم. متفرقه:

با سرکار خانم خواهر تصمیم گرفتیم تعداد عناصر ذکور موجود در این شهر که فاقد سیبیل، این عنصر مهم مرد بودن در این دیار است را بشماریم. احتمالا نتیجه عددی بین صفر و یک خواهد بود.
دو عدد جوجه خریدیم. عجب دنیایی دارد این جوجه داری. مسئولیت دشواری است.

آخر. تنها بخش ناکوک و منقص کننده این عیش، سرما خوردگی است که هدیه آن یکی سرکار خانم خواهرمان  است.