۶.۲۷.۱۳۸۹

باد آورده

اندر فواید عزیمت به مدت نامحدود خواهر بزرگتر، همانا به دست آوردن مقدار زیادی خرت و پرت و لباس و وسیله تزیینی و مهم تر از همه یک عدد دوربین دیجیتال پاناسونیک 8.1 مگاپیکسلی است.
همچنین مهربان شدن فراوان خواهرانه و گشت و گذارهای مکرر و شام پختن های آن چنانی و خلاصه خاطرات خوب است.

امیدوارم همه، خواهرهای بزرگترشان به مدت نامحدود به آن سوی دنیا بروند.

۶.۲۲.۱۳۸۹

کاوه آهنگری ضحاک کش

 کاوه آهنگر مقابل محمود احمدی نژاد زانو می زند.

 همه چیز را مصادره می کنند برای خودشان. اسطوره و تاریخ هم روی باقی غنیمت ها.هر ارزشی اعم از دینی و ملی و فرهنگی و هنری در طول اعصار و قرون، امروز برای گروه خاصی ضبط شده است.شاید به مصادره بزرگان دینی توسط این جماعت عادت داشتیم مدام دیده بودیم که از پیغمبر و امام مایه بگذارند. اما شخصیت های ملی و ایرانی را مزین به چفیه کردن، ابتکار محیر العقول جدیدی است گاهی باور این موضوع دشوار است که ترکیب این همه چیزی که در این مدت نه چندان کوتاه جدید دیده ایم، در واقعیت رخ داده است. گویا مرزی در کار نیست...


پ ن : عنوان را تصحیح کردم.

۶.۱۶.۱۳۸۹

مملکته داریم؟

توی مجلس لایحه تصویب می کنن جهت هرچه راحت تر بودن چند همسری لازم نیست زوج از زوجه اجازه داشته باشه و کلی هم تایید و تمجید می کنن ، اون وقت تو تلویزیون هر شب دو تا سریال پخش می کنه که مرد توش به خاطر رفتن سراغ یه زن دیگه از طرف همه اهل فامیل و دوستان و آشنایان و غیره به بی وفایی و بی چشم و رویی و نامردی متهم می شه و مایه ننگ فامیله.
مثل اینکه با هم هماهنگ نیستن.

۶.۱۲.۱۳۸۹

روزگار

به توصیه بزرگواری ، مشغول خواندن کتاب "علی علیه السلام"، نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود هستم؛ جلد سوم که به تشریح وقایع  قیام عایشه و یاران جمل می پردازد.
عایشه و لشگرش به بصره می رسند و کارگزار امام که از ابتدا هم بنای درگیری و خون ریزی نداشته است،پس از کشمکشی یک صلح نامه با عایشه امضا می کند. چند روزطول نمی کشد که گروهی از یاران عایشه به سرکردگی مروان، در مسجد بصره به بهانه ایی به مردم حمله می کنند و یاران مسلح ام المومنین ، که به دلیل مصاحبت با پبغمبر مقدس  است و حرفش حجت است، دستکم چهل نفر را درخانه خدا می کشند.
بعد از مسجد به سوی خانه والی بصره می روند، چند نگهبان خانه را به راحتی می کشند و والی بصره را درحالیکه تنهاست شکنجه وسپس اسیر می کنند. عایشه دستور کشتن والی را می دهد، که به دلیل ترس از عواقبش صرفنظر می کند.
همه اینها، کشتارها و شکنجه ها، زیر نظر یا تایید ام المونین مقدس است، که بین مردم نفوذ معنوی دارد، که حرفش را همه می شنوند و احترامش را همه واجب می دانند.

نمی دانم که چرا از وقتی خبر حمله گروهی نه چندان کوچک، با اسلحه و گاز اشک آور، در شب قدر، به منزل روحانی سرشناسی را خوانده ام؛ ذهنم حکایت عایشه و مسجد بصره و حمله به خانه والیش را مرور می کند.
نمی دانم به کدام تعبیر از دین خرد کردن شیشه تا طبقه سوم مجاز است؟ قطع آب و برق و تلفن. کتک زدن عابرین تیر اندازی به یک ساختمان مسکونی،زدن گاز اشک آور در محل زندگی مردم.

من زیاد نمی دانم ولی تا جایی که میدانم رویه علی علیه السلام با بدترین دشمنانش هم این نبوده است.

۶.۱۰.۱۳۸۹

خانم همسایه

در همسایگی ما خانواده جا افتاده ایی زندگی می کنند، صاحب دو پسر بین 20 تا 30 سال هستند. خانواده ایی نسبتا مرفه،  بازاری  به غیر از اینکه مالک این خانه ایی که در آن ساکنند هستند، دو خانه دیگر در شمال غرب تهران دارند والبته مغازه ایی و دو ماشین و احتمالا چند جور ملک و دارایی دیگر.
خانم این خانه که بسیار آرام و موقر است در این سن و سال هم زیبایی اش در یک نگاه به چشم می آید. بسیار هم کدبانواست، دستکم تا جایی که من دست پختش را خورده ام و ظاهر خانه اش را دیده ام.
 مرد خانه حاجی بازاری است، با ته ریشی و ادعای دین و ایمانی در حدی که در برگزاری مراسم مذهبی پیش قدم شود.
 یک روز عصر همین خانم آرام سرآسیمه به در خانه ما آمد و گریه کنان به مادرم که هم سن و سال خودش است گفت :"  تو را خدا برای من دعا کنید. مدام ...(شوهرش) با من دعوا می کنه، می گه دیگه منو نمی خواد،می گه برو، همین الان برو، به خدا نمی دونم چی کار کنم، زندگیم جهنمه، آخه من الان چی کجا برم، پیش کی برم تو این سن و سال، بعد سی سال زندگی. دعا کنید مشکلم حل شه، هر دقیقه از خونه بیرونم می کنه ..."
و اشک و اشک و اشک. مادرم کمی صحبت کرد و دلداری داد و آخر گفت که هر وقت خواست پیش ما بیاید.
من و مادرم هر دو مبهوت این اشک ها شدیم . دردم آمد از بی پناهی این زن محجوب بعد از سی سال زندگی مشترک. که بعد از این همه سال زندگی و سر کردن، هیچ مرجع و جایی برای حمایت ندارد و گریه کنان می پرسد که چه کند، کجا برود. دردم می گیرد از هرزگی و بی چشم ورویی این مرد مذهبی، که با مو و ریش سفید شده لابد دنبال گزینه بهتر است که با این زن این طور می کند.


 گاهی صدای دعوا و فریاد مردی می آید، و پی اش صدای زنی که می گوید "خب من که چیزی نگفتم، چرا ناراحت می شی."
اما  بیشتر اوقات صدای گریه بلند زنی می آید...