۱۱.۱۱.۱۳۸۸

نوید

عزیزم
کار دنیا رو به آبادی است
و هر لاله که از خون شهیدان می دمد امروز،
نوید صبح آزادی است.


خواب دیده ام که صبح نزدیک است...

۱۱.۰۹.۱۳۸۸

واقعا متاسفم

بخوانید:
http://baharvin.blogfa.com/post-444.aspx

۱۱.۰۶.۱۳۸۸

شب مرگی


می خواهم بالای تخت خوابم بنویسم:

ورود خواب های پریشان به این مکان ممنوع است.

۱۱.۰۵.۱۳۸۸

پارادوکس

برای رسیدن به صلح می جنگیم.

۱۱.۰۲.۱۳۸۸

فحش 1

دلم می خواست یک ورق بردارم و روش بنویسم ازت متنفرم، بنویسم که من رو یاد تمام اون چیزهایی میندازیی که نباید.

دلم می خواست بگم این قدر آدم هایی که با تو متفاوت هستند رو-فقط به خاطر اینکه نمی تونی تفاوت شون رو درک کنی- تحقیر نکن. این قدر به خودت مطمئن نباش، به اون ظاهر موجهت، به اون اداهایی که درمیاری، به اون به اصطلاح خوبی هایی که می کنی.
چند بار بهت گفتم که اینجا رو نخون؟ مگه نگفته بودم؟ نگفته بودم حق نداری سرک بکشی اینجا؟

دلم می خواد بگم که این بار که اومدی اینجا رو بخونی بدونی که واقعا از تو و امثال تو بدم میاد و حالم بهم می خوره.
هرچند که تو این قدر به خودت مطمئنی که اگه این نوشته رو بخونی بازهم نمی فهمی خطابش تو هستی.



۱۱.۰۱.۱۳۸۸

تغییرات

قالب اینجا را عوض نمودیم.
باشد که رستگار شویم...

۱۰.۱۴.۱۳۸۸