۶.۱۲.۱۳۸۹

روزگار

به توصیه بزرگواری ، مشغول خواندن کتاب "علی علیه السلام"، نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود هستم؛ جلد سوم که به تشریح وقایع  قیام عایشه و یاران جمل می پردازد.
عایشه و لشگرش به بصره می رسند و کارگزار امام که از ابتدا هم بنای درگیری و خون ریزی نداشته است،پس از کشمکشی یک صلح نامه با عایشه امضا می کند. چند روزطول نمی کشد که گروهی از یاران عایشه به سرکردگی مروان، در مسجد بصره به بهانه ایی به مردم حمله می کنند و یاران مسلح ام المومنین ، که به دلیل مصاحبت با پبغمبر مقدس  است و حرفش حجت است، دستکم چهل نفر را درخانه خدا می کشند.
بعد از مسجد به سوی خانه والی بصره می روند، چند نگهبان خانه را به راحتی می کشند و والی بصره را درحالیکه تنهاست شکنجه وسپس اسیر می کنند. عایشه دستور کشتن والی را می دهد، که به دلیل ترس از عواقبش صرفنظر می کند.
همه اینها، کشتارها و شکنجه ها، زیر نظر یا تایید ام المونین مقدس است، که بین مردم نفوذ معنوی دارد، که حرفش را همه می شنوند و احترامش را همه واجب می دانند.

نمی دانم که چرا از وقتی خبر حمله گروهی نه چندان کوچک، با اسلحه و گاز اشک آور، در شب قدر، به منزل روحانی سرشناسی را خوانده ام؛ ذهنم حکایت عایشه و مسجد بصره و حمله به خانه والیش را مرور می کند.
نمی دانم به کدام تعبیر از دین خرد کردن شیشه تا طبقه سوم مجاز است؟ قطع آب و برق و تلفن. کتک زدن عابرین تیر اندازی به یک ساختمان مسکونی،زدن گاز اشک آور در محل زندگی مردم.

من زیاد نمی دانم ولی تا جایی که میدانم رویه علی علیه السلام با بدترین دشمنانش هم این نبوده است.