۹.۱۴.۱۳۸۸

ترس

امروز عصر با بزرگواری گفتگویی داشتیم، در مورد مطلبی که محل اختلاف است بین دو گروهی که در محل مشترکی و بر موضوع مشترکی کار می کنند.اختلاف بالا گرفته ومسائل حل نشده رویهم انباشته شده و سر آخر در این مرحله بیرون زده است. در این بحث من از یک گروه بودم و آن بزرگوار از گروه هرچند که هیچ کدام ما دونفر در موضوع محل اختلاف نه سهمی داشتیم و نه درصورت حلش منفعت مستقیمی، و هر چند که هر دوی ما به حرف و نظر هم که از دو منظر متفاوت بود احترام می گذاشتیم، و هرچند تر که صحبت های آن بزرگوار از تب و تاب و نگرانی اولیه من کاست، اما نهایتا دچار حسی شدم، به هر حال من و آن دوست بزرگوار از دو گروه مختلفیم و نه مخالف ! هستیم ،که در این برهه منافعمان شاید مقابل هم است، اگر اختلاف بالا بگیرد چه می شود؟ بازهم می توانیم به همین خوبی با هم صحبت کنیم؟ موضوع طرفداری است. طرفداری من از یک گروه که منفعت های خاصی دارد و دوست فوق از یک گروه دیگر. مسئله طرفداری مسئله خاصی است و حال و هوای خاصی دارد، خواهی و نخواهی کمی آمیخته با تعصب است.نمی دانم، بعد از مکالمه به یاد این ماجراها افتادم که دو انسان از دو کشور در حال مخاصمه، می توانند رابطه شان را حفظ کنند؟ آیا رابطه سطحی و محدود خواهد شد تنها به چیزهایی ساده و عادی؟ آیا اصولا دو انسانی که حوزه های طرفداری متفاوت و گاهی متقابل دارند می توانند بدون تعیین مرز و قلمرو و محدوده، بدون خط و نشان کشیدن، باهم روابطی را تعریف کنند؟ پ ن : یکی دیگر از دوستان درگیر در این غائله بر خلاف میل باطنی اش از سوی گروه دوم مامور به انجام عملی شده است مخالف گروه اول. می بینم که این دوست زیر فشار خرد کننده ایست. وضعیت بسیار ناراحت کننده ای دارد. انگار که دارد چند پاره می شود. درست مثل فیلم ها...